فیلم مربع در مورد کریستین، مدیر هنری موزه ای در سوئد است. او و همکارانش در تلاش برای اجرای یک پروژه نمادین به نام مربع هستند که در یک حادثه گوشی کریستین دزدیده میشود. این اتفاق موجب بحران در زندگی شخصی کریستین میشود. این فیلم در سال ۲۰۱۷ برنده نخل طلای کن شد. همچنین جوایز دیگری در بخش بهترین فیلم از جشنوارههای، فیلم اروپا، تورنتو و انجمن منتقدان شیکاگو دریافت کرده است. در مراسم اسکار سال ۲۰۱۸، این فیلم، نامزد بهترین فیلم غیرانگلیسی زبان بود.
مربع نام مکان مقدسی در فیلم است که انسان ها در آن جایگاه برابری دارند و نسبت به هم مسئول هستند. اما هر آنچه در این مکان آرزو میشود به تعبیر فیلم در جامعه معاصر دود شده و به هوا رفته است. از این رو برای درک کمدی سیاه روبن اوستلوند و چگونگی مرثیه سرایی او برای از بین رفتن روابط انسانی از دل مناسبات طبقاتی و پوچانگاری های طبقه متوسط، باید به سراغ شناخت مفاهیم متناقض فیلم رفت. به تعبیر بهتر فیلمساز برای نقد تضادهای جامعه سرمایهداری، به مانند عدالت/ نابرابری، اعتماد/ عدم اعتماد، هنر ناب/ هنر سبک، انسان متمدن/ انسان وحشی، خشم/ مهربانی، تضاد طبقاتی و مواردی از این دست، شیوه تدوین ذهنی آیزنشتاین را در بعضی از سکانسهایش برگزیده است. با شناخت این مفهوم سینمایی، میتوان مفاهیم اجتماعی فیلم را استخراج کرد. آیزنشتاین، مونتاژ را همچون فرایندی منطبق با دیالکتیک مارکسیستی می دید. به تعبیر مارکس تاریخ انسان حاصل تضاد بین نیروهای مبارز و بازدارنده است که این دو نیرو را تز و آنتیتز می نامند. از برخورد این دو نیرو سنتز ایجاد میشود. این فیلمساز روسی بیشتر در فیلمهای صامت خود از این تکنیک بهره می برد. به اعتقاد آیزنشتاین هر نما (تز) با پیوند به نمای دیگر (آنتیتز) معنایی را خلق میکند. معنای خلق شده، همان سنتز است. به عنوان نمونه تصویر «پرنده» به علاوه تصویر «دهان»، معنای «آواز خواندن» را می رساند. به تدریج این تکنیک سینمایی توسط رئالیست ها به کنار نهاد و منسوخ شد. فیلم مربع از این شیوه تدوین به سبب نشان دادن تضادهای جامعه سرمایهداری سود جسته است، اما نه به شیوه آیزنشتاین بلکه به روش خود. فیلم با زوال هنر در جامعه معاصر آغاز می شود. به واقع در عصر حاضر، دیگر نیازی به تظاهر برای هنر نیست، گالری داری و موزه به کسبوکار تبدیل شده و با یکدیگر برای جذب سرمایه در رقابت هستند، این تفکر به ایدئولوژی رایج تبدیل شده و این مهم در فیلم مربع صدق میکند. در همان نماهای ابتدایی فیلم «کریستین»، شخصیت اصلی داستان، مهمترین چالش گالری و موزه را جذب سرمایه و پول می داند. همچنین در نمای ابتدایی، فیلمساز به نظریات پستمدرن کریستین در مورد هنر، نگاه طعنه آمیزی دارد. در ادامه، کاخ سلطنتی سوئد تبدیل به گالری شده و جای مجسمه پادشاه سوئد «ژان باپتیست ژول برنادوت» را پروژه بعدی گالری به نام مربع می گیرد. این پروژه اشاره ای به زیباشناسی ارتباطی دارد، در یک فضای مربع شکل نورانی همه انسان ها، کنش مشترک و وظایف یکسانی در قبال هم دارند. درون مربع عبارتی با عنوان «مربع یک جایگاه مقدس، اعتماد و مهربانی است. در این محدوده همگی حقوق و مسئولیتهای یکسانی دارند»، نوشته شده است. اما در اینجا تضاد بنیادینی بین مربع و جامعه معاصر مشاهده می شود. به مفهوم کلی، نوشته داخل مربع را میتوان تز، جامعه معاصر در فیلم را آنتی تز و نتیجهگیری فیلمساز را سنتز نامید. از اینرو باید جامعه معاصری که این فیلم به نمایش می گذارد را تحلیل کرد. اوستلوند با قرار دادن اشکال مربع در اکثر نماها و یا استفاده از ترکیببندی های مربع شکل، بر نبود روابط انسانی و نابرابری تاکید می کند. مهمترین سکانس فیلم که میتوان آن را به روش تکنیک مونتاژ دیالکتیکی تحلیل کرد، سکانس ابتدایی فیلم است. وقتی نوشته مربع بر صفحه سینما نقش میبندد و شعار برابری سر می دهد، تصویر متناقضی جایش را می گیرد؛ تصویر یک مرد بی خانمانی که در خیابان خوابیده است و در ادامه این نما، گوشی کریستین دزدیده شده و بعد از آن تصویر انسانی درنده را مشاهده می کنیم. اگر به شیوه تدوین آیزنشتاین بازگردیم این تصاویر نشان دهنده، جامعه معاصر، بی عدالت و فاقد اعتماد است. عدم کنش ارتباطی مشترک در جامعه معاصر، عدم برابری و طبقه متوسط که به واسطه هنر نازل خود را سرگرم میکند که در ظاهر شیک اما در باطن به دلیل دور بودن از اجتماع، همان انسان های درنده خوی هستند، تصویری است که فیلم از جامعه سیال سرمایهداری برای ما به نمایش می گذارد. عدم ارتباط مابین انسان ها و انزوای انسان مدرن به واسطه وجود شبکه های مجازی و گوشی های هوشمند، از مواردی است که فیلم به آن اشاره می کند. به عنوان نمونه، ساخت ویدئوی تبلیغاتی که در آن دختر بچه ای داخل مربع منفجر میشود. این ویدئو تنها برای اقبال عمومی در فضای مجازی ساخته شد. این ویدئوی تبلیغاتی، بر نبود برابری در جامعه تاکید می کند. در حالی که ویدئو محتوای خشونتآمیزی دارد و یک بچه خردسال در آن منفجر میشود. با این حال در «یوتیوب» بیش از ۳۰۰ هزار لایک خورده است و این شبکه اجتماعی درخواست مشارکت در سود را به کریستین می دهد. به تعبیر دقیق تر، مناسبات بازار به مفاهیم انسانی توجه چندانی ندارد. از طرف دیگر، نگاه فیلمساز به طبقات پایین جامعه سوئد بیشتر به متکدیان و مهاجران این کشور است و فاصله طبقاتی را تنها از نگاه توزیع ثروت نمیبیند، بلکه به تحریف روابط انسانی تاکید می کند. بین آنه و کریستین، رابطه ای شکل می گیرد، اما به دلیل تحریف روابط انسانی و عدم درک مناسب از هم، این رابطه به طور سریع، به پایان می رسد. اغلب شخصیت های فیلمنامه، کنش معطوف به هدف دارند. در جامعه طبقاتی بیشتر کنش معطوف به هدف مشاهده می شود، یعنی انسان ها مناسب ترین وسایل را برای رسیدن به هدف خود، برمی گزینند. در سکانس ابتدایی فیلم گوشی موبایل کریستین دزدیده می شود، در جای دیگری در مرکز خرید، بچه هایش را پیدا نمیکند و در خواستهای کمک او از مردم بینتیجه میماند؛ چراکه درخواست او منفعتی برای کسی ندارد. اما در صحنه گم شدن بچه ها، متکدی به وی کمک می کند و کنار وسایلش می نشیند تا او دخترهایش را پیدا کند. در اینجا انسانی از طبقه پایین جامعه با کریستین یک کنش ارتباطی را شکل می دهند. کنش ارتباطی که جهان معاصر فاقد آن است به کنشی اطلاق می شود که کنش های افراد درگیر، نه از طریق حسابگری های خودخواهانه موفقیت بلکه از طریق کنش های تفاهمآمیز هماهنگ می شود. افراد دخیل در کنش ارتباطی به طور اساسی در بند موفقیت شخصی شان نیستند، غایت کنش ارتباطی دستیابی به تفاهم ارتباطی است. به طور دقیق همان عبارتی که در مربع درج شده و انسان ها در آن وظایف مشترکی دارند. این کنش در جامعه طبقاتی به دلیل سیستم توزیع ناعادلانه مورد استعمار قرار گرفته است. اما فیلمساز نگاه آخرالزمانی درمورد ارتباط های انسانی به جهان معاصر ندارد. او نگاه خوشبینانه ای به آینده دارد. برای رسیدن به نتیجهگیری باید چند سکانس فیلم را مورد تحلیل قرار دهیم. گالری برای جذب سرمایه گذاران نمایشی اجرا می کند. افرادی که ظاهر شیک و متمدنی دارند و از طبقات بالای جامعه هستند در این مهمانی حضور دارند. اما در یک موقعیت متناقض، این افراد کنشی وحشی گرایانه از خود نشان می دهند و تضادی بین تمدن و درندگی انسان به وجود می آید. انسانی که خوی حیوانی دارد به وسط جمعیت می آید و گوینده سالن میگ وید اگر از این حیوان وحشی بترسید به دلیل ترس از او، این حیوان، شما را شکار می کند. در اینجا روبن اوستلوند، به انسان نگاه داروینی دارد. یکی از نشانههای تایید این نظر، شامپانزهای است که «آنه» خبرنگار آمریکایی نگهداری می کند. فیلم تاکید می کند که بدون اجتماع و روابط اجتماعی انسانیت خواهد مرد. انتخاب مکان نمایش در این سکانس از اهمیت فراوانی برخوردار است. اطراف مکان نمایش را شیشه های مربع شکلی فرا گرفته که تاکید بر عدم کنش ارتباطی و نابرابری اجتماعی در جامعه سرمایه داری است. انسانهای مدرن یا تماشاچیان نمایش که اغلب از طبقه بورژوای جامعه هستند، لباس های شیکی پوشیده اند و انسان درنده خوی، عریان است. اما انسان های متمدن در یک کشمکش به انسان وحشی حمله می کنند و وحشیانه وی را کتک می زنند. این صحنه در سکانس بعدی و در واقعیت فیلم نیز تکرار می شود. پسر بچه ای که به وسیله نامه تهدیدآمیز کریستین دزد خطاب شده، به خانه کریستین آمده و از کریستین می خواهد تا از پدر و مادرش عذرخواهی کند. در اینجا کریستین به پسر بچه به مانند سکانس قبلی حمله می کند و پسربچه را از پله ها در حضور دو دختر نوجوانش به پایین می اندازد. اما سنتزی که در مواجه با سکانس قبلی به وجود می آید، عذاب وجدان کریستین است که کنش عاطفی از او سر می زند. وی تصمیم میگیرد ویدئوی عذرخواهی برای پسر بچه و پدر و مادرش ضبط کند. در اینجا نتیجهگیری فیلمساز شکل می گیرد. کریستین در هنگام ضبط ویدئو عدم شناخت خود از طبقه پایین و نداشتن ارتباط با آنها را سیستم توزیع ناعادلانه ثروت می داند. همچنین در صحنه ای که برای عذرخواهی به سمت خانه پسر می رود نیز دخترانش او را همراهی می کنند. در واقع فیلمساز نگاه امیدوارانهای به نسل آینده و تربیت آنها توسط نهادهای آموزشی و خانواده دارد. کنش آخر پدر برای آنان آموزنده است. بچههای کریستین، در تنها جایی که به ارتباط انسانی و داشتن کنش مشترک تشویق می شوند، نظام آموزشی است. در یک مسابقه رقص، بچهها در یک فضای مربعشکل برای یک هدف جمعی تلاش می کنند که نگاه امیدوارکننده فیلم را به نظام های آموزشی نشان می دهد. در مجموع روبن اوستلوند انسان را حیوانی اجتماعی می داند و تاکید می کند که این انسان، نیاز به روابط اجتماعی تحریف نشده دارد؛ چراکه تضادهای جامعه سرمایهداری این روابط را مخدوش کرده است. اگر جامعه را از انسان بگیرند، او به مانند حیوان وحشی می شود. با اینکه نگاه امیدوارانه فیلمساز به آینده در همان جامعه طبقاتی رخ می دهد با این حال فیلم مربع را می توان، یکی از بهترین فیلم های سال ۲۰۱۸ محسوب کرد.
۷
عالی