فیلم «رما» نشان دهنده جامعه از هم گسیخته مکزیک در سال های ۱۹۷۰ و ۱۹۷۱ است. جامعه ای که زنان در آن جنس دوم محسوب می شدند و هویتشان توسط مردها در حال نابودی بود. فاصله طبقاتی، جامعه مردسالار، از هم گسیختگی هویت زنان، بحران های سیاسی و اجتماعی و کشتار دانشجویان از جمله موضوعات مطرح شده در این فیلم است.
آخرین ساخته آلفونسو کوران در مورد «کلو» ندیمه ای در کلونیاروما شهری در نزدیکی مکزیکو سیتی در سال ۱۹۷۰ است. کلو همراه ادل به عنوان ندیمه برای خانواده سوفیا و آنتونیو کار می کنند و از پنج فرزند آن ها و ترزا مادر سوفیا نیز نگه داری می کنند. آنتونیو دکتر است و برای کنفرانسی به کبک، کانادا رفته است. پدر خانواده بعد از مدت کوتاهی به خانه برمی گردد که مشخص می شود قصد ترک همسر خود را دارد، از طرف دیگر کلو با پسری به نام فرمین آشنا می شود، این آشنایی زمینه ساز اتفاقات دیگری در فیلم می شود. این فیلم بیش از صد جایزه بین المللی کسب کرده که در این بین می توان به بهترین فیلم جشنواره ونیز، بهترین فیلم خارجی، بهترین فیلم برداری و بهترین کارگردانی آکادمی اسکار اشاره کرد.
کوران در فیلم رما شخصیت های مقدسی از زنان ساخته، و برخلاف مردها، نجات دهنده، نگه دارنده زندگی و نماد زایش هستند. از طرف دیگر فیلم به جامعه طبقاتی و کشتار مردم مکزیک توسط قدرت نیز اشاره می کند. به اعتقاد کوران در تاریخ دوره هایی وجود دارد که جامعه را زخمی می کند و بر زندگی انسان های آن جامعه تاثیر می گذارد. گویی حوادث سال ۱۹۷۱ تاثیر عمیقی بر ذهن او گذاشته است. آلفونسو کوران، فیلم ساز بلندآوازه مکزیکی از دیرباز به فکر ساخت فیلمی از دوران کودکی خود بوده است. کوران این مهم را در سال ۲۰۰۶ پس از ساخت فیلم فرزندان انسان با دوست قدیمی و مدیر فیلم بردار ثابت فیلم هایش، امانوئل لوبسکی مطرح کرد، از این رو در ابتدا قرار بود مدیر فیلم برداری فیلم روما نیز خود او باشد اما در آخر کوران فیلم بردای فیلم را بر عهده گرفت.
رما روایت گر خاطرات سال های پرآشوب از دوران کودکی کوران است. سال هایی که پایه های جامعه مکزیک از قتل عام موسوم به کورپس کریستی لرزید. در سال ۱۹۷۱ نیروهای شبه نظامی به دانشجویان معترض حمله کردند که طی این حمله دست کم ۱۲۰ نفر کشته شدند، این حملات پیش از این نیز اتفاق افتاده بود تا جایی که در سال ۱۹۶۸ در تاریخ ۲ اکتبر ۳۵۰ نفر دانشجو توسط دولت وقت مکزیک به قتل رسیدند. از این رو کوران برای به نمایش گذاشتن واقعیت های زندگی مردم مکزیک در آن سال ها فرم مناسبی را انتخاب کرده است.
بی شک فیلم برداری رما، از عوامل اصلی موفقیت این فیلم محسوب می شود، دوربین کوران همچون ناظری از دوران معاصر شاهد بی طرف وقایع یک سال از زندگی خانواده و کشورش است. در همین راستا وی از فیلترهای شارپ استفاده کرده تا تصاویر ظاهر قدیمی نداشته باشد. کوران از همان ابتدا قرار داد فرمی خود را با استفاده از دوربین پرسه زن، سود بردن از برداشت های بلند و گرفتن نماهای لانگ شات و مدیوم لانگ شات ثبت می کند. این کارگردان با استفاده از این فرم می خواهد واقعیت زندگی مردم مکزیک را نشان دهد. فاصله طبقاتی، جامعه مرد سالار، از هم گسیختگی هویت زنان، بحران های سیاسی و اجتماعی و کشتار دانشجویان در پس انتخاب فرم درست کارگردان فیلم است که نمایان می شود و بر ذهن تماشاگر تاثیر می گذارد. همچنین حرکات دوربین فیلم بی نظیر است گویی دوربین حضور ندارد و تصاویر خود در برابر چشمان مخاطب جان می گیرد و فیلم برای نزدیک تر شدن به واقعیت از برداشت های بلند، نماهای باز و ترکیب بندی در عمق استفاده کرده است.
“ترکیب بندی در عمق” در نظریه آندره بازن نوعی برداشت بلند محسوب می شود. این نظریه پرداز رئالیستی، سینما را هنری می داند که از قدرت بازنمایی واقعیت برخوردار است. استفاده از ترکیب بندی در عمق و برداشت بلند همانند فیلم رما به اعتقاد نظریه پرداز فقید سینما به تماشگر این امکان را می دهد تا فعالانه در تفسیر فیلم شرکت کنند. از این رو رئالیسم در نزد بازن از ارزش بالایی برخوردار بود. در نتیجه نمای بازن را می توان برداشت بلندی در نظر گرفت که در آن دوربین در برابر صحنه ای غنی از امکاناتِ تفسیری مکث می کند. فیلم برداری ” عمقی” روشی است که بر ذهن تماشاگران با ایماژ(تصویر) اثر می گذارد و در نتیجه بر تفسیرِ آنچه در معرض دید قرار دارد نیز اثر گذار است. به اعتقاد بازن، وضوح عمق میدان با استفاده از برداشت بلند و نمای باز،تماشاچیان را در رابطه با تصویر قرار می دهد که به رابطه او با واقعیت فیلم نزدیک تر می کند. در نتیجه وضوح عمق میدان هم ذهن تماشاگر را به فعالیت بیشتر وا می دارد و هم بر مشارکت فعال او در کنش روی پرده می افزاید. در فیلم رما فرم فیلم به نظریه بازن نزدیک است. کارگردان در بیشتر سکانس های فیلم از برداشت های بلند و نماهای باز استفاده کرده، این مهم در سکانس کشتار دانشجویان و خرید تخت بچه توسط کلو بیشتر به چشم می آید. در این سکانس وقتی ما از بالای فروشگاه از پس پنجره در عمق میدان به کشتار دانشجویان نگاه می کنیم، همانند شخصیت اصلی فیلم، گویی مانند او به صحنه کشتار نزدیک هستیم. در همین صحنه وقتی فرمین با اسلحه وارد فروشگاه می شود در عمق میدان این سکانس شاهد مرگ یک دانشجو هستیم و در پس این لحظات مرگ بار نیز حال کلو بهم میخورد. از این رو فیلم ساز با انتخاب فرم مناسب در اینجا استعاره میسازد، گویی آزادی و مبارزه سیاسی دانشجویان مکزیک که نطفه اش شکل گرفته همانند بچه کلو توسط قدرت می میرد. انتخاب درست فرم در این فیلم ما را به واقعیتی از تاریخ که از طریق فیلم بازنمایی میشود نزدیک می کند و موجب می شود به مردم مکزیک نزدیک شویم و مفاهیم فیلم را، یعنی اختلاف طبقاتی، مبارزات سیاسی و سلطه مردان بر زنان را بهتر درک کنیم. وقتی کلو به دنبال فرمین در محله های پایین شهر مکزیک می رود، مکان ابتدای این سکانس، در یک نمای باز با عمق میدان گسترده دیده می شود تا ما به عنوان تماشاگر فیلم، مکانی که کلو در آن کار می کند و محله پایین شهر را مقایسه کنیم و متوجه اختلاف طبقاتی شویم. حاشیه شهری که توسط قدرت استثمار شده و از طریق تبلیغات واهی قصد دارد بیشتر بر آنها سلطه یابد. در اینجا شاهد شنیدن وعده های انتخاباتی رییس جمهور مکزیک “لوئیس اکورا آلاوز” توسط بلندگوها هستیم که این وعده ها تضاد معناداری با ترکیب بندی که کارگردان انتخاب کرده به وجود می آورد. در همین سکانس فرمین در گروه شبه نظامی در حال آموزش دیدن است، گروهی شبه نظامی که دانشجویان را سرکوب میکنند. این گروه شبه نظامی توسط ارتش مکزیک آموزش می بینند و به گفته خود کوران در مقابل آنها یکی از رایزنان ارتش آمریکا ایستاده است. از طرف دیگر حروف اول نام رییس جمهور مکزیک روی بدنه کوه با عبارت LEA در عمق تصویر مشاهده میشود. در این سکانس کوران نشان میدهد آمریکا همانند قدرت مرکزی مکزیک در سرکوب دانشجویان به وسیله گروهی شبه نظامی نقش داشته. فیلم ساز به اختلاف طبقاتی در مابقی سکانس های فیلم نیز پرداخته که میتوان به سکانس مهمانی در زیرزمین که استعاره ای از طبقات فرودست جامعه است، اشاره کرد. همچنین در صحنه آتش سوزی، آتش وسیله تفریح برای برای قشر مرفه جامعه است. اما برای کارگرها، آتش باید هرچه سریعتر خاموش شود چرا که آنها باید پس از آتش سوزی آنجا کار کنند.
فیلم به جامعه مرد سالار مکزیک نیز اشاره هایی دارد و نقش قدرت سیاسی نیز به چشم میخورد. کافی است در طول فیلم به تبلیغات تلویزیون و برنامه های پخش شده نگاهی بیاندازیم. رسانه در حال ساخت مردان خشن و سرکوبگر است. با اینکه هر دو زن فیلم یعنی کلو و سوفیا از دو طبقه متضاد هستند اما زندگی مشابهی دارند، هردو توسط مردها طرد شدند و باید به تنهایی زندگی کنند. سوفیا از کلو حمایت میکند و بدون پول بچه های خود را بزرگ می کند، کلو مجبور می شود بچه خود را بدون وجود فرمین نگه دارد. زن نماد نجات دهنده و زایش دارد و مرد نماد سرکوب، خیانت و مرگ است. به عنوان نمونه میتوان به نجات فرزند سوفیا توسط کلو و کشتن مردم توسط فرمین اشاره کرد. صحنه معرفی فرمین و همسر سوفیا نیز مشابه است، و هردو انسانهای غیر قابل اتکایی توصیف می شوند. شوهر سوفیا با ماشین فضولات سگها را له میکند و فرمین با دزدی و نمایش خشونت نشان داده میشود.
در این جامعه مرد سالار هویت زنان رو به زوال است، از این رو مردان باعث شده اند، زنان درجستجوی هویت تازه-باشند. چراکه سوژه مونث شکافی بین خود و جامعه احساس میکند، یعنی توقعی که جامعه مردسالار از زن دارد با انتظاری که خود زنان، از هویتشان دارند، متفاوت است. از این رو آنان در پی یافتن هویت تازه ای هستند که توسط سیستم شکل گرفته. جامعه شناسان این بحران را، از دست رفتن “ثبات حس تشخیص خود” نیز نام گذاری گرده اند. اما این بحران چگونه در فیلم بازنمایی شده است؟.
استورات هال میگوید”هویت قبل از اینکه بتواند خودش را بسازد، باید از سوراخ سوزن دیگری بگذرد”. دیگری در اینجا مردان هستند، در واقع هویت “زن” مقابل دیگری یعنی ” جنس نر” معنا پیدا میکند، همانطور که گفته شد در فیلم مردان، زنان را سرکوب کرده اند و زنان دچار فروپاشی میشوند، سوفیا در نمایی که شوهرش ترکش میکند و کلو پس از تنها ماندن در سینما شکسته میشوند. در طول فیلم آنها در تلاش هستند که مردان خود را بازگردانند که ناموفق هستند. درواقع مردان نمیگذارند هویت آنها به عنوان جنس مونث شکل بگیرد. انتظارتی که مردسالاری از زنان در فیلم دارد با هویت آنان در تضاد است. به تعبیر بهتر در این جامعه هویت زنان یک پارچه نیست و ازهم گسسته است. مردان با تجاوز به هویت زنان قصد دارند آنان را بیشتر سرکوب کنند اما زنان فیلم هرچه به پایان فیلم نزدیک میشویم قویتر میشوند. در سکانس پایانی، همهی شخصیتها به فکر فرو رفتهاند. این حس در چشمانشان موج میزند که دارند به خانه میروند ولی آن خانه، با همهی اتفاقاتی که افتاد، دیگر قرار نیست همان خانهی سابق باشد، آنان به آینده امید دارند.
ارسال دیدگاه