در مجموعه داستان کیک تولد به انتخاب و ترجمه مژده دقیقی نقل قولی از استیون میلهاورز آورده شده، وی داستان کوتاه را دنیایی در یک دانه شن می داند و تاکید می کند که داستان کوتاه در زمان اندک به کل جهان تجسم می بخشد، فیلم کوتاه نیز از این قاعده جدا نیست.از فروردین سال ۱۳۹۷ در سینمای هنر و تجربه فرصتی فراهم شد که فیلمهای کوتاه سینمای ایران به نمایش در بیاید. این موضوع اتفاق مهمی است که میتواند به فیلم کوتاه ایران کمک کند. در ادامه مروری بر فیلمهای کوتاه اکران تابستان خواهیم داشت و همچنین دو فیلم کوتاه دیگر را نیز بررسی میکنیم.
به اعتقاد نگارنده گفته میلهاورز می تواند در مورد فیلم کوتاه و بلند نیز صدق کند. البته بین داستان کوتاه و فیلم کوتاه نیز تفاوت های بسیاری وجود دارد. اما این مطلب می تواند نگاه مخاطب ایرانی را نسبت به فیلم بلند و کوتاه نشان داده و یا تغییر دهد. این در حالی است که میتوان گفت که در حال حاضر فیلم کوتاه در ایران بسیار موفقتر از فیلم بلند هم از لحاظ کسب جایزه بین المللی و هم از لحاظ نوع ساخت عمل کرده است. بنا به گفته سید صادق موسوی مدیر عامل انجمن سینمای جوانان ایران در سال ۱۳۹۶ فیلم کوتاه ایران بیش از ۲ هزار حضور جهانی داشته که این مهم رشد و شکوفایی سینمای کوتاه ایران را نشان می دهد.
استیون میلهاورز در مورد داستان کوتاه و رمان می نویسد: ((به ندرت یک فرم تا این حد بر فرم دیگری برتری داشته است. و ما میفهمیم و به نشانه تایید سری تکان می دهیم. اینجا در آمریکا، بزرگی یعنی قدرت.)). بله در سینمای ایران نیز بزرگی یعنی قدرت. فیلم بلند می تواند انواع وام های دولتی تا اکران ها را در اختیار داشته باشد اما فیلم کوتاه باید تنها به حضور در جشنواره ها بسنده کند و امیدوار باشد تا شاید روزی در ایران بتواند بیننده ای داشته باشد. این درحالی است که در اکثر استانهای کشور دسترسی به سینمای هنر و تجربه سخت بوده و سیاست های دیگری برای دیده شدن فیلم های کوتاه نیاز است. حتی نگاه به فیلم کوتاه نیز در ایران به عنوان سکوی پرش به سمت سینمای بلند است. البته این نگاه، نگرش غلطی نیست اما باید دانست که فیلم کوتاه فضای متفاوت تری نسبت به فیلم بلند دارد و حتی هنوز کارگردان های مطرح دنیا نیز فیلم کوتاه می سازند. به پیروی از مقاله استیون میلهاورز که از قول ویلیام بلیک می گوید: (( دیدن دنیایی در یک دانه شن)) نگارنده نیز با کمی تغییر در این برداشت میلهاورز می نویسد؛ فیلم کوتاه به مثابه دانه شن است. در آن دانه شن ساحلی نهفته است که آن دانه شن در آن جای دارد، در آن دانه شن اقیانوسی نهفته است که امواجش بر آن ساحل می کوبد، بزرگی در زمان طولانی فیلم بلند نیست، فیلم کوتاه بر دانه شن خود متمرکز است و عمیقا اعتقاد دارد که جهان آنجا است و سعی دارد در زمان کوتاهی که دارد به کل جهان تجسم بخشد.
نقد وضعیت مهاجران
فیلم سکوت به کارگردانی فرنوش صمدی و علی عسگری روایت مادر و دختر مهاجر کرد در بیمارستانی در ایتالیا است. مادر سرطان سینه دارد اما به دلیل ندانستن زبان خارجی دکتر نمی تواند بیماریش را به او بگوید، بنابراین دکتر مجبور میشود به دختر نوجوان وی که زبان خارجی می داند، بیماری مادر را بگوید. اما دختر با سکوت سعی دارد مریضی مادر را از او پنهان کند. دغدغه فیلم ساز بر روی مسئله مهم جهان معاصر یعنی وضعیت انسانی مهاجران است. نوجوان کردی که از بیماری مادر خود با خبر شده و نمی داند آن را به مادر خود بگوید یا خیر. یکی از عیب هایی که منتقدان به این فیلم گرفته اند، طرح این سوال است که اگر به جای دختر و مادر کرد، شخصیت های از کشورهای دیگر مانند ایران، هند، سوری و … انتخاب میشد آیا در روایت فیلم تغییری ایجاد میشد؟ و آیا فیلم ساز از موضوع مهاجرت سوء استفاده کرده؟، در جواب باید گفت فیلم سازان در نمای ابتدایی فیلم به این مهم پاسخ داده اند. پیر و جوان و سفید وسیاه و نژادهای مختلف در سکوت لابی بیمارستان نشسته اند و سازندگان فیلم از میان آن ها دو شخصیت را انتخاب می کند و برشی از زندگی این دو را روایت می کند. به اعتقاد بنده نگاه فیلم سازان به چالش کشیدن وضیعت انسانی است و حتی به مسئله مهاجرات نگاه انتقادی دارند. چه بسا با انتخاب این نما فیلم سازان تاکید می کنند که این مسئله میتواند برای مابقی مهاجران اتفاق بیافتد و آنها نیز مشکلات خاص خود را دارند. در ادامه در نمای بعدی مادر پنهان از چشم دوربین درحالی که ما تنها نظاره گر دختر وی هستیم در حال معاینه شدن است. دکتر بیمارستان با بیماری مادر عادی برخورد می کند که گویی انگار مسئله عادی در مورد مهاجران است. از این برخورد می شود اینگونه برداشت کرد که اهمیت دادن به سلامتی جزء اولویت مهاجران نیست چرا که دکتر می گوید مریضی مادر کهنه است. در ادامه دختر نوجوان فیلم با مسئله مهمی روبرو می شود، او باید به مادر خود بگوید که سرطان دارد. او از حجم خبری که دکتر به وی می دهد سکوت می کند. گویی که نمی خواهد این مسئله را باورکند چرا که در نمای آخر فیلم که مادر به وسیله یک مهاجر کرد دیگر از مریضی خود با خبر می شود، دختر نوجوان فیلم دستانش را بر گوش های خود می گذارد و نمیخواهد صدایی بشنود. گویی دختر رنج خود را همانند تابلو جیغ ادوارد مونک فریاد می کشد، اما این فریاد درونی است.
فیلم تصویرگر وضعیت انسانی مهاجران است و به علت جشنواره پسند بودن موضع مهاجرت ساخته نشده است. چراکه پرداختن به مهاجرت امروزه مورد توجه جشنوارههای خارجی قرار گرفته و فیلم سازان به دلیل گفتمان روز بودن این مسئله به سمت آن کشیده می شوند. اعتقاد نگارنده این نیست که در مورد مهاجرت فیلمی ساخته نشود بلکه برعکس به درستی به این مسئله اجتماعی باید پرداخته شود اما نباید با دستمایه قرار دادن آن فیلمی ساخت که از این مهم سوء استفاده شود. فیلم سکوت یک فیلم خوش ساخت درمورد وضعیت انسانی مهاجران است.
بازی قدرت
فیلم تناوب علی خوشدونی فراهانی داستان زندانی را روایت میکند که در مجاورت زمین بازی تعدادی کودک قرار گرفته است. فیلم در نقد اعدام و قدرت ساخته شده، در ابتدا زندانی را در زندان مشاهده می کنیم و توپ فوتبالی که در حیاط زندان است. توپ دو کارکرد اساسی در فیلم دارد. کارکرد اول توپ، وسیله آزار زندانی و رنج در بند بودن است و کارکرد دوم عادی جلوه دادن اعدام و یا تبدیل اعدام به امری روزمره برای مردم است. زندانی با زندانبان و مامور اعدام به حیاط زندان می آیند و توپ در حال حرکت را در زندان میبیند. اما دستان او بسته است و نمیتواند با توپ بازی کند. در نمای بعدی چند کودک را پشت دیوار بلند زندان میبینم که به ساعت خود نگاه می کنند. وقتی عقربه به ساعت مورد نظرشان میرسد به آن سوی دیوار زندان نگاه میکنند. مامور اعدام توپ فوتبال را برای بچه ها شوت میکند. درحالی که صدای بازی بچه ها میآید زندانی اعدام میشود. فیلم به نقد جریان قدرت می پردازد. بازی فوتبال بچه ها دستمایه ای برای بازی قدرت قرار می گیرد. برای بچه ها اعدام به امری روزمره تبدیل شده است. آنها بخاطر گرفتن توپ هر روز از اعدام افراد در زندان خوشحال هستند. قدرت این گونه ایدئولوژی خود را به کودکان القا کرده است.
انتخاب فرم مناسب
فیلم مارلون روایت کودکی به همین اسم است که به اصرار مادر خود، برای تست بازیگری می رود. این فیلم شخصیت محور است و کارگردان به درستی فرم خود را در همین راستا انتخاب کرده است. ما در طول فیلم همراه مارلون هستیم و در اکثر نماهای فیلم تنها مارلون را در نماهای بسته می بینم. دغدغه مارلون در طول فیلم دغدغه ما میشود. و این مهم از مسیر فرم مناسب کارگردانی فیلم القا می شود. مادر و کسانی که سعی دارند مارلون را بازیگر کنند در فیلم برای ما حاشیه محسوب می شوند. چراکه برای مارلون نیز حاشیه هستند.آنها کسانی هستند که به دغدغه مارلون اهمیت نمی دهند. عینکی که مارلون در فیلم به چشمان خود زده، کارکرد اساسی دارد.
برای تست بازیگری و قبولی در آن، مارلون باید عینک خود را بردارد اما او نمی گذارد که عینکش برداشته شود چرا که وی نمی خواهد کسی را به حریم خصوصیش راه دهد. انتخاب اسم مارلون نیز یادآور اسم مارلون براندو است. شخصیت های مختلف در فیلم نیز به مانند مادر بر این مهم، تاکید می کنند و سعی در اعمال نفوذ به افکار او را دارند. این درحالی است که مارلون علاقه ای به بازیگری ندارد و حتی فیلمی از مارلون براندو ندیده، اما مادر مارلون به دروغ به عوامل فیلم می گوید او می خواهد مثل مارلون براندو شود. مخاطبین در طول فیلم از طریق د ونما متوجه می شوند که مارلون علاقه به یادگیری ساز دارد. اما چرا مادر می خواهد مارلون بازیگر شود؟ فیلم ساز با حذف افراد حاشیه ای در نماهای فیلم در مورد آنها قضاوت میکند و اعتقاد دارد که آنها نباید درمورد زندگی مارلون تصمیم بگیرند. سلبریتی و معروفیت در جامعه امروز جهانی از طریق مختلف به خصوص رسانه تبلیغ میشود، گویی تنها راه موفقیت فقط باید از زبان رسانه خارج شود. فیلم مارلون به اعتقاد نگارنده نگاه انتقادی به این جریان اجتماعی داشته است. مادر مارلون تصور می کند که باید فرزندش بازیگر شود و دغدغه و علاقه مارلون برای مادر اهمیتی ندارد. دغدغه مادر دغدغه تبلیغات رسانه ای است.
تقلید از فیلم بلند
در سینمای کوتاه سندروم فیلم بلند و یا تقلید از فیلم بلند وجود دارد. فیلم کوتاه هشتگ ساعت چهار کپی دست چندم از فیلم سرنوشت شگفت انگیز املی پولن و کمدی آن بیشتر به سینمای بدنه ایران شبیه است. شوخی های دسته چندم و دم دستی در فیلم و از طرف دیگر استفاده از کلیشه های کمدی ایران مانند برنامه های تلویزیون و گفتار متن کسل کننده و در بعضی مواقع اشتباه، فیلم کوتاه هشتگ ساعت چهار را به فیلم فاقد ارزش بدل کرده و به اعتقاد نگارنده فیلم ساز در مجموع نتوانسته موفق عمل کند.
این سندروم شامل فیلم بعدی یعنی باران آهسته میبارد سعید نجاتی نیز میشود. فیلم کوتاه باران آهسته می بارد با حمایت شهرداری ازمیر در ترکیه ساخته شده و روایت دانش آموزان یک مدرسه در ترکیه است که سعی دارند به معلمشان کمک کنند. این فیلم با هدف ترسیم قیام مردم شهر ازمیر با فرماندهی بورکلوخ موصطفی ساخته شده است. اما در نهایت هرچه به سمت پایان می رویم، فیلم شعاری می شود. به خصوص چند سکانس آخر فیلم، نصیحت معلم به دانش آموزان تا پس دادن کتاب توسط معلم به دانش آموز مدرسه، فیلم را به شعار زدگی و سفارشی بودن نزدیک کرده است. اما ذکر این نکته نیز ضروری به نظر میرسد که از نکات مثبت فیلم میتوان به؛تجربه کار کردن فیلم ساز در کشور دیگر اشاره کرد که زمینه ساز ساخت فیلمهای مشترک با دیگر کشورها است.
زنی در آستانه فروپاشی
سایه فیل ساخته آرمان خوانساریان روایت زن جوانی است که پدرش روی تخت بیمارستان قرار دارد. پدر آرزویی ندارد جز ازدواج مجدد دختر مطلقهاش و حالا دخترش میخواهد از دوست دوران دانشکدهاش کمک بگیرد و او را به دروغ، خواستگار خود نزد پدر معرفی و آخرین آرزوی او را قبل از فوت برآورده کند. سایه فیل اشاره به سایه مرد دارد و نقد جامعه مرد سالار ایرانی است. تنها کورسوی امید دختر این است که پدرش باورکند دوباره دخترش ازدواج می کند. هم دانشگاهی او که در دوران دانشگاه خواستگار او بوده و حالا ازدواج کرده ، نقش خواستگار دروغی را ایفا می کند.
زنان ایرانی بعد از طلاق دچار معضلات بسیاری میشوند. از فشارهایی که به آنها وارد میشود می توان به ابژه جنسی شدن اشاره کرد. این مهم از فشارهای مضاعفی است که زنان به دلیل جنسیت خود متحمل آن می شوند. خشونت نمادین در حوزه جنسی و نگاه شیءواره مردان به زنان موجب شده که طبقه مسلط با تعریف واقعیت به دلخواه خود، زنان مطلقه را ابژه جنسی خود گرداند. یکی از مشکلات اصلی زنان مطلقه، یافتن سرپناه و مکان جدید برای زندگی است، فرهنگ جنسیتی حاکم برجامعه ایران برچسبهای متعددی بر زنان وارد می کنند و مانع یافتن مسکن مستقل برای آنان میشود و در بعضی مواقع پس از یافتن مسکن در خطر نگاه جنسیتی مواجه هستند. در صحنه ای از فیلم صاحبخانه زن که خانوادهاش در کانادا زندگی می کنند، به زن نظر دارد. قبل از ورود زن به آپارتمان برای او چایی درست کرده و قلیانی برای او آماده کرده است. مرد به زن نظر دارد اما وقتی هم دانشگاهی قدیمی زن نقش شوهر او را برای صاحبخانه بازی می کند به دلیل داشتن شوهر، صاحبخانه گویی دیگر به زن کاری ندارد.
در آخر داستان اما زن سرخورده می شود، چرا که در آخر می فهمد هم دانشگاهی او به زنش حقیقت را یعنی مطلقه بودن زن را نگفته است. نگاه بدبینانه به طلاق از سوی افراد متاهل از دوعامل ناشی میشود. دوعامل فقدان همسر در میان افراد مطلقه و احتمال تاثیر گرفتن افراد متاهل از سوژه مطلقه، از عوامل تاثیر گذار در این زمینه است. این نگاه هم درمورد زنان و هم درمورد مردان مصداق دارد و مهم نیست چه جنسیتی طلاق گرفته باشد. زوجین متاهل از بیم آنکه همسران خود در مجاورت با زنان مطلقه به آنها گرایش پیدا کنند و یا از آنها الگو گیرند سعی در کاهش عامدانه ارتباط خود و شوهرانشان با آنها را دارند. زن داستان فیلم در آخر سرش را به شیشه تاکسی تکیه می دهد و تصمیم می گیرد در شهر گردش کند و به آن نگاه کند، شهری که او با نگاه مرد سالارانه ای که بر آن حاکم است باید به سختی با برچسب مطلقه بودن زندگی کند.
از طرف دیگر متوجه میشویم در گذشته پسر از دختر خواستگاری کرده و هرچه از فیلم می گذرد نیز متوجه حسی که بین این دو وجود دارد نیز شده ایم. دلیل همراهی پسر با دختر علتی غیر از علاقه دیرین او به زن نیست. کنش آخر زن نیز در همین راستا است. شاید همکلاسی او نیز مانند مابقی مردان به او نظر دارد.
مرثیه ای برای رنج کارگران
از جمله فیلم های کوتاه اجتماعی که در جشنواره های مختلف حضور دارد فیلم تاول به کارگردانی مرتضی شمس است. وی پیش از این فیلم تولد مامان را ساخته بود. فیلم داستان مرد کارگر، کّرد است که به دلیل ناتوانی مالی مجبور به کار دیگری شده و در این میان زنش مورد تجاوز قرار گرفته، این فیلم را می توان فیلمی دانست که درمورد رنج کارگران است.
از طرف دیگر نوعی نگاه انتقادی به مرد سالاری در این فیلم وجود دارد. فیلم ساز به خوبی در فیلم خود توانسته است وضعیت مصیبت بار کارگر ایرانی را به تصویر بکشد.
شخصیت اصلی داستان با بازی سابیرهاکا در ابتدای فیلم برگه آزمایش بارداری همسر خود را از آزمایشگاه می گیرد و آن را درون ماشین برادرش جا می گذارد.
این مهم زمینه ساز اتفاق بعدی در فیلم می شود. خانواده او برای تبریک به خانه آنها می آیند. چرا که متوجه شده اند که پس از مدتها از ازدواج فرزندشان، آنان صاحب فرزند شده اند. اما با یک تماس تلفنی همه چیز بهم می ریزد. بعد از این تماس تلفنی متوجه میشویم که به زن تجاوز شده و بچه حاصل تجاوز است. مرد خانواده برای کسب درآمد مجبور به کاری شده که به اعتقاد خودش کار کثیفی است اما برای گذراندن زندگی راه دیگری ندارد.
در پایان زن داستان که اسیر نگاه های مرد سالارانه جامعه اطراف خود است، فرزند خود را سقط می کند و با ریختن بنزین روی خود، خودش را به آتش می کشد.
در آخر ذکر این نکته الزامی به نظر می رسد که در زمانهای که فیلم سازان فیلم کوتاه از ژانر اجتماعی و به خصوص مسائل مربوط به کارگران و طبقات فرودست جامعه دوری می کنند، فیلم تاول به کارگردانی مرتضی شمس از جمله فیلم های کوتاه خوبی است که با نگاه دغدغه مند فیلمساز در مورد مسائل اجتماعی ساخته شده است.
نقش مهم نهادهای اجتماعی
فیلم من زالم به کارگردانی هومن نادری تا به امروز در بیش از ۱۴ جشنواره بین المللی شرکت کرده و موفق به کسب دوجایزه شده است. این فیلم روایت گر پسر زالی است که مادرش او را مورد اذیت و آزار قرار می دهد. زال یکی از شخصیت های اسطوره ای در شاهنامه فردوسی است که به هنگام تولد تمام موی سر و مژگان و بدن او چون برف سفید است. پدر زال از ترس سرزنش مردم فرزند خود را به کوه البرز می برد و او را تنها رها می کند. اما سیمرغ خردمند کودک معصوم را مییابد و او را بزرگ میکند و از او جوانی قدرتمند می سازد. دانیال شخصیت اصلی فیلم قرار است در مدرسه نقش زال را بازی کند اما مادر از روی عمد با اشتباه تعریف کردن داستان شاهنامه دانیال را می رنجاند. دانیال طبق روایت مادر فکر می کند پدرش به علت نحسی موهای او رهایش کرده، ازطرف دیگر مادر به او گفته که در شاهنامه نیز همین اتفاق افتاده است.
در نمای ابتدایی فیلم دانیال پشت به دوربین در حمام نشسته و مادرش دارد موهای سفید او را می تراشد درحالی که بدنش کبود است. فیلم نامه نویس به درستی نشانه ها را کنار هم می چیند. در ابتدا بدن کبود دانیال را می بینم. درنمای بعدی مادر به او دروغ گفتن را آموزش می دهد تا دانیال اذیت و آزار مادر خود را در مدرسه پنهان نگه دارد. در گفتگوهایی که در فیلم رخ میدهد متوجه می شویم که دانیال بارها از مادر خود کتک خورده است. در ادامه دانیال به علت آزار و اذیت قرار گرفتن از سوی مادر، به بهزیستی برده می شود. بهزیستی به مثابه سیمرغ است. سیمرغی که زال را پیدا کرد و به سمت کوه برد تا به همراه فرزندانش بزرگ کند. ماشین بهزیستی به سمت کوه حرکت میکند تا دانیال در کنار بقیه کودکان بی سرپرست یا بد سرپرست بزرگ شود. تاکید فیلم بر نهادهای اجتماعی نگاه درست به وضعیت کودکان بد سرپرست است. نهادهای اجتماعی نقش مهمی را در پرورش کودکانی که در وضعیت نادرست تربیتی قرار دارند، ایفا می کنند. فیلم من زالم با پرداختن به این موضوع و استفاده از اسطوره در روایت داستان توانسته است موفق عمل کند.
۵
آقای محمدی نقد فیلماتونو خیلی دوست داشتم.امیدوارم همیشه موفق باشین . فیلمهای بیشتری نقد کنید
خیلی ممنون که مطالعه می کنید.