تاریخ تدوین فیلم را می توان با همان سال های اولیه سینما شروع می شود. تدوین، نیروی خلاقه واقعیت سینمایی است. سازندگان فیلم به مرور دریافتند که تدوین فیلم به حس مخاطب کمک می کند. و تدوین فیلم باعث می شود داستان های پیچیده تری تعریف کنند. تقریبا ماننده هر ایده ای ، تدوین فیلم نیز تاریخ خود را دارد. به عنوان نمونه فلش بک در رمان ها وجود داشته است. تغییرات صحنه بخشی از تئاتر بوده است. همانطور که این محراب کلیسا را می بینید. نشان می دهد حتی در قرون وسطی نیز تدوین خود را داشته است. این قطعه از طریق برش های ساده مانند یک تدوینگر شما را از یک صحنه به صحنه دیگر می برد.
تاریخ تدوین فیلم را می توانیم از اولین نمایش فیلم برادران لومیر در ۲۸ دسامبر ۱۸۹۵ بدانیم. این فیلم کارگرانی که از کارخانه خارج می شدند را نشان می داد. آنها چند فیلم دیگر نیز به نمایش گذاشتند که تدوین خاصی نداشت. اما یکی از مخاطبان آنها توانایی بیشتری را مشاهده کرد.
ژرژ ملیس و تدوین فیلم
فیلم های ژرژ ملیس امروزه بیشتر به خاطر ابتکاری بودن حقه های سینمایی و جذابیت ابتدایشان به یاد آورده می شوند تا فرایند تدوین فیلم. اما این فیلم ها در زمان تهیه شان، نشانگر پیشرفت چشمگیری نسبت به کارهای پیشین بودند چرا که چشم انداز قصه گویی سینمایی را وسعت بخشیدند و از حد تک نما فراتر رفتند و نقش مهمی را در تاریخ تدوین فیلم ایفا کردند. شاید باید گفت او اولین بار از تکنیک تدوین jump cut، تکنیک تدوینFade in-Fade out،تکنیک تدوین Overlapping Dissolve استفاده کرد. اما محدودیت های فیلم های ملیس همان محدودیتهای اجرای تئاتر بود، مانند پرده نمایشنامه در برابر یک پس زمینه رخ میداد.
در اوایل برش های تدوین در دوربین ایجاد شد، جورج ملیس پس از منفجر کردن یک دود جادویی مقابل بازیگرش، دوربین را خاموش می کند، سپس بعد از اینکه بازیگر صحنه را ترک کرد، دوربین دوباره شروع به ضبط می کند، به نظر می رسد که بازیگر به صورت جادویی ناپدید شده است. این نوع تکنیک ابتدایی سینما، خود نوعی تدوین فیلم بوده است. درحالی که ملیس تهیه فیلم های پیچیده بر اساس الگوی تئاتری را ادامه میداد برخی از معاصران او داشتند کارهای متفاوتی را شروع میکردند که در تاریخ تدوین تاثیر گذار بودند.
ادوین اس پورتر و تدوین فیلم
یکی از کارگردان هایی که در تاریخ تدوین فیلم می توان به او اشاره کرد، پورتر امریکایی است. او یکی از فیلمبرداران ادیسون بود که زندگی یک آتش نشان امریکایی را ساخت. پورتر انبوه فیلم های قدیمی ادیسون را زیر و رو کرد تا صحنه های مناسبی بیابد و بر اساس آنها قصه ای سرهم کند.
این تصمیم پوتر یکی از تصمیم های مهم در طول تاریخ تدوین فیلم است. پورتر اشاره به این نکته داشت که معنای یک نما لزوما فراگیر نیست بلکه می توان با پیوند آن نما به نمای دیگر به وسیله تدوین تغییرش داد. پورتر با استفاده از تدوین به سادگی نماها را به هم وصل می کند. در نتیجه تماشاگر احساس می کرد شاهد یک حادثه مداوم است و در این حس تدوین فیلم بی تاثیر نبوده است.
در فیلم زندگی یک آتش نشان امریکایی، پورتر به وسیله تدوین فیلم دو سبک فیلم سازی را که تا آن زمان با هم تفاوت داشتند ترکیب کرد؛ او یک نمای واقعی (از فیلم های قدیمی) را با یک نمای صحنه سازی شده استودیویی وصل کرد ( عمل تدوین فیلم به وسیله تدوین گر) بی آنکه ظاهرا تداوم رویداد بشکند. این روش تدوین پورتر موجب شد تا تماشاگر احساس زمان را درک کند.
در فیلم سرقت بزرگ قطار، پورتر بدون استفاده از تکنیک Fade، از برش و یا کات در تدوین استفاده میکند. این فرایند موجب شد که فیلم سازان به درک فشرده سازی زمان به وسیله تدوین فیلم برسند. پورتر به این وسیله نشان داد که تک نما حاوی قطعه ناتمامی از رویداد واحدی است که باید ساختمان فیلم را بسازد و بدین سان تدوین را مطرح کرد. پورتر این نوع تدوین موازی رویدادها را در فیلم های بعدی خود تکامل بیشتری بخشید. اما در زمان گریفیث بود که این تمهید کاربرد کامل خود را پیدا کرد.
گریفیث و تدوین فیلم
گرفیث به وسیله تدوین فیلم تاکید دراماتیک ایجاد کرد. فیلم تولد یک ملت به کارگردانی گریفیث نشان داد که تداوم رویدادهای ساده پورتر چگونه توسط گریفیث به وسیله تدوین تکامل یافت و به ابزار دقیقی برای کنترل تنش دراماتیک تبدیل شد. تدوین گریفیث دیدگاه (دوربین) نه به دلایل فیزیکی بلکه به علل دراماتیک تغییر می کند. تا جزء تازه ای از کل صحنه که در آن لحظه خاص برای درام اهمیت بیشتری دارد به تماشاگران نشان داده شود.
بنابراین تلقی گریفیث از تدوین فیلم به طور بنیادی با تلقی پورتر تفاوت داشت. گریفیث کل رویداد را به تعدادی جزء در تدوین تقسیم کرده و سپس صحنه را از مجموع آنها باز آفریده است. این شیوه دو مزیت نسبت به شیوه تدوین قبلی داشت. اولا کارگردان می توانست با این شیوه تدوین فیلم احساس عمق را در داستان خود بیافریند. ثانیاً کارگردان با این شیوه تدوین فیلم توانایی بیشتری برای هدایت واکنش های تماشاگر داشت.
شیوه تدوین گریفیث اجازه می داد که درام با جزیئایت بیشتری به طور قانع کننده تری نمایش داده شود. او به این نتیجه رسید هرگاه می خواهد افکار یا عواطف شخصیتی را القا کند، بهتر است تا دوربین به هنرپیشه بیشتر نزدیک شود و به وسیله تدوین فیلم به این نما برش یا کات بزند.
نوآوری دیگری که گریفیث در تاریخ تدوین فیلم داشت استفاده از تکنیک فلش بک بود. همچنین اهمیت زمان در تدوین نیز به وسیله این کارگردان پررنگ تر شد. تفکیک صحنه ها به اجزای کوچک توسط گریفیث، مسئله تازه ای برای تدوینگر ایجاد می کرد. هر نما به وسیله تدوینگر چه مدت باید روی پرده طول بکشد؟. فن تدوین موازی در تعقیب نهایی فیلم های پرتحرک تا مدتهای مدید در صنعت سینما (( نجات در آخرین لحظه)) به سبک گریفیث نام گرفته است. این تاثیر تا حد زیادی مدیون آهنگ تدوینشان بودند.
پودفکین تدوین بنیادی
پودفکین تئوری تدوینی را فرمول بندی کرد که می شد به عنوان نظام راهنما به کار گرفت. در مدل تدوین پودفکین او از نمای دور به نمای نزدیک برش یا کات میزد که درام را به اوج برساند. پودفکین عقیده داشت که می توان فصلی از فیلم را فقط از همین جزیئیات مهم ساخت و تداوم موثرتری به وسیله تدوین فیلم بوجود آورد. در تدوین فیلم، پودفکین عقیده داشت که اگر بنا باشد تاثیر داستان فیلم پیوسته حفظ شود هر نما باید حاوی نکته تازه و ویژه ای باشد. پودفکین تا حدی در پی آزمونهای همکار ارشدش کوله شوف در مورد تدوین فیلم به این نتیجه رسید که فرایند تدوین صرفا روشی برای نقل یک داستان پیوسته نیست. او دریافت که با الحاق متناسب نماها در تدوین، میتوان معنا تولید کرد. صرفا با تغییر ترتیب سکانس ها در تدوین جلوه عاطفی متفاوتی به دست خواهدآمد.
در مقاله تدوین فیلم در مورد آزمون کوله شف صحبت کردیم که میتوانید آن را بخوانید.
در این آزمون پودفکین و کوله شوف، صورتهای درشتی از هنرپیشه روس گرفتند و در تدوین سه فصل تجربی به کار بردند. اول تصویر هنرپیشه را به نمای یک پشقاب سوپ که روی میز قرار داشت تدوین کردند در دومی به نمای تابوت حاوی زنی و درسوی دختر بچه ای در حال بازی با عروسک. برای هر یک تماشاگرها معنایی را باز تولید کردند اما این معنا توسط تدوین فیلم ایجاد شده بود. درحالی که در هر سه سکانس حالات چهره مرد یکسان بود. پودفکین در فیلم مادر سعی کرد به وسیله تدوین تماشاگر را تحت تاثیر قرار دهد. در فیلم های او رابطه میان نماها صرفا رابطه ای است بر اساس ایده یا عاطفه که در تدوین بوجود می آید.
آیزنشتاین و تدوین فیلم
تدوین آیزنشتاین را باید مونتاژ ذهنی دانست. برای درک بهتر مونتاژ فیلم بهتر است با کلیک بر روی این مقاله، آن را مطالعه کنید.
در تدوین فیلم های صامت پودفکین همیشه وضعیت دراماتیک است که در ذهن تماشاگر اهمیت بیشتری مییابد. در تدوین یا مونتاژ آیزنشتاین ( در فیلم های صامت او) داستان صرفا چارجوب مناسبی برای تشریح ایدهاست. هدف آیزنشتاین در تخلف از روش های تدوین داستانی پیشینیانش بدین سان، این بود که قدرت رسانه فیلم را از حد قصه گویی صرف فراتر برده و قدرت بیشتری بدان ببخشد.
پودفکین در نظریه تدوین بنیادی خود، می گفت اگر صحنه ای باید با به هم پیوستن سلسله ای از اجزای برگزیده رویداد صحنه ارائه شود، تاثیر آن دوچندان خواهد بود. آیزنشتاین با این نظر مخالف بود و عقیده داشت که پرداختن تاثیرها با به هم پیوستن ساده سلسله ای از اجزای چیزی جز ابتدایی ترین کاربرد تدوین فیلم نیست. او اعتقاد داشت در تدوین فیلم هر برش باید برخوردی میان دو نما به هم پیوسته ایجاد کند و به این وسیله تاثیر تازه ای بر ذهن تماشاگر بگذارد.
آیزنشتاین مونتاژ(تدوین فیلم) را مانند دیالکتیک مارکسیستی می دید. به اعتقاد این تدوینگر هر پلان تز است که با پیوند با نمای دیگر یعنی آنتی تز معنایی (سنتز) تولید می کند. به عنوان مثال وقتی تصویر پرنده ای با تصویر دهان تدوین می شود معنای آواز خواندن را می رساند. او نقش مهمی در تاریخ تدوین فیلم ایفا کرده است.
در این مقاله به صورت مختصر به تاریخ تدوین فیلم در سینمای صامت پرداختیم. در آینده بیشتر در مورد تاریخ تدوین فیلم صحبت می کنیم.
بیشتر بدانید
اگر می خواهید در مورد موشن گرافیک و یا تیزر تبلیغاتی بیشتر بدانید بر روی لینک آبی رنگ کلیک کنید و اگر می خواهید در مورد تدوین فیلم بیشتر بدانید بر روی مقالات زیر کلیک کنید:
هفت نکته در رابطه با تدوین فیلم
اصول تدوین و تکنیک های تدوین فیلم چیست؟
نکاتی که باید یک تدوینگر فریلنسر بداند
هنر برش با تدوینگر فیلم: روزی روزگاری در هالیوود
۴
ارسال دیدگاه